پریروز یکی از اون روزایی بود که شاید تا آخر عمر یادم بمونه
شبش تا وقتی که به خواب رفتم داشتم به مرگ و مرگ خودم فکر میکردم
صبح وقتی رفتم دانشکده با عکس وخبر فوت یکی از بچه های انجمن مواجه شدم
پاک شکه شده بودم
شمس مثه بارون گریه میکرد
سپیده جهانی مقدم با برادر و مادرش دچار گازگرفتگی شده بود
آه چقدر تلخه مزه بادوم تلخ میده
کاشکی فقط یه خده بیشتر حواسمون رو جمع کنیم
آخه به خدا خیلی حیفه دنیای به این قشنگیو اینقد مف از دست بدیم
بچه های این دانشکده هر کدومشون مطمئناً در آینده تو سربلندیه ایران سهمی رو دارن
ایران؛ بهت تسلیت میگم